سیلاب درون غار نمکدان .
من و همسرم روز چهارشنبه 5 فروردین 9 شب از ترمینال مشهد عازم تهران شده و 10:30 صبح فردا وارد ترمینال جنوب شدیم.ساعت 5:30 هم به اتفاق 11 تن از غارنوردان تهران از کلوپ کوهنوردی دماوند و 1غارنورد اهل قزوین با اتوبوس راهی بندر عباس شدیم.ساعت 12 صبح 7 فروردین وارد بند عباس شده وسپس با لنج راهی جزیره قشم شدیم.
http://www.hamtanab.com/UserFiles2/picarticle/bignamak1.jpg
پس از ورود به قشم به محل استقرارمان در شهر صنعتی طولا رفته و سپس بعد از ظهر همان روز جهت انجام خریدهای لازم به بازار ستاره رفتیم.
به دلیل بارندگی های شدید اخیر در کل کشور و شرایط ویژه آب و هوایی در قشم که به گفته محلی ها در 15 ساله اخیر بیسابقه بود و ملاحظه استراحت برای ما که از مشهد به تیم پیوسته بودیم برنامه پیمایش غار نمکدان با تصمیم سرپرست و مسئول فنی تیم از روز بعد به روزهای بعد موکول شد.
http://www.hamtanab.com/UserFiles2/picarticle/bignamak6.jpg
روز 8 فروردین توسط یک دستگاه مینی بوس به همراه دوستمان محمد ابوالحسنی و همسرش که ساکن قشم می باشند و به نوعی میزبانمان هم بودند از ساحل جنوبی قشم و مناطق دیدنی آن بازدید کردیم.ابتدا از غارهای تاریخی خربس بازدید کرده و سپس با قایق موتوری در آبهای جزیره هنگام از دلفینهای زیبا دیدن کرده و در ساحل نقره ای جزیره پیاده شدیم و تفرجی کوتاه مدت کردیم.
http://www.hamtanab.com/UserFiles2/picarticle/bignamak7.jpg
پس از آبتنی در یکی از سواحل زیبا به هنگام ظهر به دره ستاره ها رفتیم .دره ای که به گفته محلی ها بدلیل اصابت ستاره ای به این شکل درآمده است! به گفته ای خانم کاشانی عضو تیم که جهت دیدار با خانواده اخیرا از کانادا به ایران آمده ، این دره همانند گراند کانیون امریکا زیباست.
http://www.hamtanab.com/UserFiles2/picarticle/bignamak5.jpg
سپس بعد از ظهر جهت دادن فرصت لازم به برخی از افراد تیم دوباره به محل بازار ستاره بازگشته و ازموزه ژئوپارک قشم هم که در کنار بازار ستاره قرار دارد بازدید به عمل آوردیم.
شب هنگام یکی از افرادی که در محل استقرارمان بود میمونی را به جمع آورد که باعث شادی و مزاح بچه ها شد ولی متاسفانه در عین ناباوریمان این میمون دست یکی از اعضای تیم را گاز گرفت و باعث شد تا پاسی از شب را در اورژانس بیمارستان قشم بسر ببریم تا به ایشان واکسن کزاز تزریق شود.متاسفانه اوضاع اورژانس این جزیره بزرگ خلیج فارس به لحاظ تعداد دکتر بسیار اسف بار بود تا حدی که صرفا یک پرستار عمل نوشتن نسخه را بجای پزشک انجام داد و با اصرار شخصی ما بود که آمپول کزاز را تجویز نمود!
این حادثه بسیار پند آموز می باشد. با وجود اعتماد به برخی حیوانات خانگی، عکس العمل آنها گاها قابل پیش بینی نیست و بهتر است با احتیاط بیشتری با آنها برخورد شود. بخصوص قبل از اجرای برنامه های کوهنوردی که مدتها برای آن برنامه ریزی کرده ایم!
روز 9 فروردین دوباره با همان مینی بوس به رانندگی مصیب راننده با اخلاقمان در ساحل شمالی قشم از مناطق دیگری بازدید کردیم.اولین مقصد ما دره اعجاب انگیز چاهکوه بود که دست هنرمند طبیعت با قلم و تراشش، همانند دره ستاره ها، مناظر بدیعی را خلق کرده بود.
http://www.hamtanab.com/UserFiles2/picarticle/bigqeshm2.jpg
http://www.hamtanab.com/UserFiles2/picarticle/bigqeshm3.jpg
سپس به یکی از کارگاههای لنج سازی مراجعه کردیم و جریان ساخت لنج های غول پیکر را به دست لنج سازان سخت کوش اهل قشم از نزدیک مشاهده نمودیم.
http://www.hamtanab.com/UserFiles2/picarticle/bigqeshm4.jpg
http://www.hamtanab.com/UserFiles2/picarticle/bigqeshm8.jpg
بعد از بازدید لنجهای چشم براه ، عازم جنگل حرا شدیم. جنگل حرای جزیره قشم بزرگترین نمونه آن در دنیا می باشد.
http://www.hamtanab.com/UserFiles2/picarticle/bigqeshm7.jpg
http://www.hamtanab.com/UserFiles2/picarticle/bigqeshm6.jpg
http://www.hamtanab.com/UserFiles2/picarticle/bignamak10.jpg
سپس عازم بندر لافت شدیم و از بالای تپه ای که در کنار قلعه پرتغالیهای بند لافت بود به گستره زیبای بادگیرهای لافت چشم دوختیم.
http://www.hamtanab.com/UserFiles2/picarticle/bignamak4.jpg
http://www.hamtanab.com/UserFiles2/picarticle/bignamak3.jpg
در پشت این تپه چاههای متعددی وجود داشت که به گفته محلی ها در قدیم 365 عدد بودند و هر روز اهالی از یکی از آنها آب برمی داشتند.
http://www.hamtanab.com/UserFiles2/picarticle/bigqeshm1.jpg
در این مکان یک آب انبار بسیار بزرگ هم وجود دارد. بعد از اتمام بازدیدمان عازم بازار درگهان شدیم تا از این بازار عظیم کالا هم بازدیدی کرده باشیم.
روز 10 فروردین روز اجرای برنامه بود.اما متاسفانه شب گذشته بارندگی شدیدی کل جزیره را در برگرفت و تا صبح بارید. صبحگاه آثار یاس از اجرای برنامه بخوبی در چهره ها پدیدار بود.اما پس از گفتگویی چند تصمیم بر آن شد که پس از مشاهده وضعیت دهانه غار و گرفتن اخبار هواشناسی تصمیم نهایی گرفته شود.البته شب گذشته تصمیم بر آن بود که تیم به دو گروه تقسیم شود. تیم پیشرو وظیفه بارگذاری و پیمایش را به عهده گیرد و اعضای تیم دوم کار فیلم برداری و عکاسی را انجام دهند.
پس از حدود 3 ساعت از طریق راه شمالی جزیره و روستای گوری به محل غار نمکدان در قسمت جنوب غربی جزیره رفتیم.در نزدیکی غار پاسگاه نیرو انتظامی وجود دارد که به خوبی با تیم ما همکاری کردند.
http://www.hamtanab.com/UserFiles2/picarticle/bignamakdan-2.jpg
متاسفانه میزان آبی که از غار خارج می شد از بالای زانو می گذشت و بشدت گلی بود. براساس تصمیم اعضای اجرایی و بررسی شرایط و پیش بینی بارش در روز آینده برنامه پیمایش منتفی شد و با توجه به هوای خوب آن روز تصمیم برآن شد که پس از پیمایش ابتدای غار تا ساعت 3 بعد از ظهر و بازدید، عکاسی و فیلمبرداری از زیبایی های ابتدای غار، راه بازگشت را در پیش گیریم. بنابر این تصمیم، لوازم شب مانی در ابتدای غار بارگذاری شد.
http://www.hamtanab.com/UserFiles2/picarticle/bignamak9.jpg
کار فیلمبرداری و عکاسی به خوبی پیش می رفت و به هیچوجه آثار نارضایتی از عدم اجرای کامل برنامه در چهره ها به چشم نمی خورد. اعضای تیم پیشرو بخوبی در گروههای فیلمبرداری و عکاسی تقسیم شده بودند.
http://www.hamtanab.com/UserFiles2/picarticle/bignamakdan-1.jpg
ساعت 3 بعد از ظهر پس ازحدود 600 متر پیمایش اعضای تیم فیلمبرداری در مقطع 14 نقشه، پس از شنیدن صداهایی همانند ترک خوردگی و شکست برداشتن سنگ و همچنين سقوط يك قطعه از ديواره نمكی تصميم به پايان پيشروی در غار و بازگشت به مقطع 12 نمود و بسرعت اقدام به این کار نمود.تیم عکاسی هم که پس از آنها وارد این مقطع تنگ شدند پس از شنیدن صداهایی همچون ریزش و احساس نسیمی خنک که بشدت در آن نقطه از غار خارج از انتظار بود از پیشروی منصرف شده و به مقطع 12 بازگشتند.این مقطع در کنار مکانی به نام آشیانه هواپیما قرار دارد که به لحاظ ارتفاع سقف از کف یکی از ایمنترین نقاط غار بشمار می آید.
ساعت زمان 3:30 دقیقه را نشان می داد و در حالی که اعضای تیم در حال خوردن نهار بودند یکی از اعضای تیم توجه همه را به سرعت آب جلب کرد.در مدت زمان نچندان زیادی آب به شکل نگران کننده ای شروع به بالا آمدن کرد.
(بنا به گفته سرپرست لازم به ذكر است سلسله علائمي كه پيش از بالا آمدن آب و وقوع سيل تا سطحي كه در گذرگاههاي تنك و كم ارتفاع به شدت ميتوانست خطرناك و مرگ آور باشد كمك موثري در تصميم گيري درست كادر سرپرستي بود كه به ترتيب زمانبدي شامل:
1 ) نيم ساعت قبل از سيلاب : خنك شدن آب و حركت تكه هاي كف روي آّب .
2 ) 25 دقيقه قبل از سيلاب : صداي ترك خوردن ديواره هاي نمكي
3 ) 20 دقيقه قبل از سيلاب : تغيير رنگ آب و بالا آمدن آرام آن .
4 ) 15 دقيقه قبل از سيلاب : وزش نسيم در قسمتهائي كه انتظار هواي ساكن مي رفت .
5 ) 10 دقيقه قبل از سيلاب : گل آلود شدن آب با افزايش سرعت و حجم آب و همچنين افزايش محسوس صداي جريان آب .)
http://www.hamtanab.com/UserFiles2/picarticle/bignamakdan-4.jpg
جهت جلوگیری از بروز نگرانی بین افراد تیم، همه تیم بسوی آشیانه حرکت کردند و مستقر شدند.
در طی این مدت تمامی دهلیزهای تنگی که مسیر حرکت ( به سمت دهانه غار ) بود بزیر آب رفت.برای اعضای تیم این اولین تجربه آبگرفتگی درون غار بود و همه به نوعی دلهره خویش را از یکدیگر پنهان می کردند.
سرپرست تیم و مسئول فنی بهمراه تنی از با تجربه ترین اعضا وارد شور شدند و اعلام شرایط بحرانی کردند و از تمامی اعضای تیم خواستند نسبت به جیره بندی آب و غذاهای موجود اقدام کنند.
تنها کاری که در آن شرایط می شد کرد صرفا انتظار بود.اعضای تیم در مکانی امن در بالای آشیانه مستقر شدند و اعضای اجرایی جهت مدیریت بحران با نقشه گرد هم آمدند و جهت خروج سریع از غار برنامه ریزی نمودند.
طبق برنامه ریزی قرار بر این شد که طی سه مرحله از غار خارج شويم و در هر مرحله با سنجش مقدار جريان آب نسبت به گذر از مرحله بعدي تصميم گيري شود. افشین بدلیل بهتر دانستن مسیر جلو حرکت کند تا هر گونه احتمال بیشتر ماندن در سینه خیزها کمتر شود. و تیم منتظر پایین آمدن آب ماند.
حدود سه ساعت بالا آمدن آب متوقف نشد اما ناگهان متوجه کاهش سطح آب شدیم.مهمترین عامل دلمشغولی ما چگونگی آب و هوای بیرون بود که به هیچ وجه توان خبردار شدن از آن را نداشتیم.
حدود ساعت 7:30 بدلیل کاهش مناسب سطح آب تیم شروع به خروج کرد.البته یکی از اعضا لحظه به لحظه در فواصل زمانی مشخص، بالا آمدن آب را کنترل می کرد و به اطلاع سرپرست می رساند.
http://www.hamtanab.com/UserFiles2/picarticle/bignamakdan-3.jpg
شیوه حرکت در سینه خیزها بدینگونه بود که پس از اعلام سطح آب، مسئول فنی مسافت سینه خیز را طی می کرد و پس از اعلام او افشین در جلو و سپس خانمها و بقیه اعضا بدنبال هم وارد سینه خیز می شدند تا هنگامی که به مکان امن دیگر مابین سینه خیزها می رسیدیم. سپس دوباره پس از کنترل سطح آب و اعلام به سرپرست، تیم دوباره حرکت خود را در سینه خیزها در نهایت سرعت انجام می داد.
کل زمان خروج در برنامه ریزی اولیه 45 دقیقه تخمین زده می شد که بدلیل همکاری عالی تیمی و حفظ روحیه این زمان به 20 دقیقه تقلیل یافت.
یکی دیگر از دلمشغولی های افراد تیم نگرانی افراد خارج از غار بود که ممکن بود در صورت طول کشیدن شرایط به تهران اطلاع داده شود و خانواده ها دچار نگرانی شوند. البته حدسمان درست بود و مقداری از بارهای اضافه را که بیرون گذاشته بودیم آب با خود به بیرون برده بود و باعث نگرانی راننده و اهالی پاسگاه شده بود.
ساعت 8 شب همه صحیح و سلامت به بیرون غار رسیدم و خدا را شکر کردیم.پس از پرس و جو از راننده و اهالی پاسگاه متوجه شدیم ساعتی پس از ورود ما به غار بارندگی شروع شده و حدود 5 دقیقه رگبار شدیدی هم باریده است.وتمامی حجم این بارش باعث این میزان بالا رفتن آب شده است. ولی پس از ساعتی باران بند آمده است.
در بیرون غار هوا نیمه ابری بود و ابرهای پس از باران خودنمایی می کردند هرچند که در دور دستها نور رعد و برق خبر از هوایی نچندان آرام را می داد.در راه برگشت پس از حدود نیم ساعت باران دوباره شروع به باریدن کرد. در مقطعی از این بارش شدت آنچنان زیاد بود که ماشین مینی بوس چاره ای جز به کنار جاده کشیدن نداشت و رگباری بی وقفه به مدت زمان بیش از 40 دقیقه بارید!
http://www.hamtanab.com/UserFiles2/picarticle/bigqeshm5.jpg
ساعت 12 نیمه شب عاقبت به محل استقرار رسیدیم.
11 فروردین روزی بود که هیچگونه برنامه ریزی خاصی برای آن از قبل در نظر گرفته نشده بود.تنی چند از اعضا به بازار رفتند و ما هم به اتفاق دیگر دوستان راهی ساحل پارک زیتون قشم شدیم و روزی زیبا را در ساحل آرام و زیبای آن بسر بردیم.
بعد از ظهر هم برای صرف شام خداحافظی عازم رستورانی زیبا در محل بازار ستاره شدیم.در آنجا متوجه شدیم که دوستانمان در موزه ژئوپارک قشم هم لحظه به لحظه در جریان ورود و برخورد ما با سیلاب در غار بوده اند و نگران شده اند.اما از آنجایی که در توضیحات گذشته ما متوجه شده بودند که گروهی آماتور نیستیم خیالشان بسیار راحتتر بود.
http://www.hamtanab.com/UserFiles2/picarticle/bignamak8.jpg
12 فروردین روز خداحافظی از دوستان بود اما بر خلاف انتظارمان به علت شدت بارندگی در کویر، اتوبوس ما به علت ابگرفتگی جاده و ترافیک حاصل به جای 12:30 ظهر ساعت 8 بعد از ظهر بندر عباس را ترک گفت و به جای بدرقه توسط دوستان تهرانی، ما آنها را بدرقه کردیم.
13 فروردین مصادف با روز طبیعت عاقبت ساعت 5 بعد از ظهر به مشهد رسیدیم.
سرپرست: يوسف (ابراهیم) واقف ( yousef vaghef )
مسئول فنی: مجید کاشیان
مسئول مالی : فاطمه واقف
اعضای تیم: افشین یوسفی ، هادی قباد، رضا سنگسری، رضا موسوی، حمید بنیادی، مازیار فرزین، امیر واقف (تهران)،نازنین کاشانی (كانادا)، میترا معصومی (قزوین)، سارا عدالتیان، سعید هاشمی نژاد (مشهد)
با سپاس ویژه از: محمد غلام حسینی و همسرشان ، آقای یعقوبی و خانم رادان کارشناسان موزه ژئوپارک قشم و راننده خوبمان مصیب
تاریخ ارسال : شنبه 5 اردیبهشت 1388 ارسال کننده : سعید هاشمی نژاد
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment